الم.

حالم غریب است.

مثل وقتی که از خواب پاشده باشم.

انگار قبل خواب خبطی کرده باشم.

نمی فهمم!

ذهن من به یاد نمی آورد!

ناخودآگاهم اجازه ی یاد آوری به من نمی دهد.

انگار از بیچارگی و مصیبت من خبر دارد.

انگار به خود اکستازی خورانده ام.

انگار می ترسم از این که بفهمم چه کار کرده ام.

می ترسم!

من واقعن می ترسم!

من واقعن چه کار کرده ام؟! از ازل خویش؟ بی اطلاعم انگار! این چ فرصتی ست؟

دارم از آتشی که مرا به جهنم خویشتن می کشد فرار می کنم.

از خاکستری متنفرم!

آه از سوختگی های قدیمی بیزارم.

من بیزار و بیچاره خود را به فراموشی می زنم و روزگار می گذرانم.

و آه خدای من!

واقعن کسی را نمی یابم که مرا بفهمد، درک کند. اندیشه ام را پیله تابد، پروانه کند!

 به گردش درایم و شیرین بسوزم و به زیباترین خاکستری دنیا درآیم.

 و آن وقت تو در من بدمی و در یونیورست بپراکنم و هر ذره ام گوشه ای از این انحنای نامتناهی و ناشناخته را مکان گیرد.

و ادراک یابم با تمام ذراتم.

بشوم از آن عاشقانی که گویند رفته اند سوی او بس کن این جستجو!

نه آن که بگویم با من از او بگو!


.عاشقان رفته اند در پی معشوق خویش.

عابدان سر نهند بر ره معبود خویش.

بد به حال کسی که چو من تنها بماند!

بی صدا گریه کن از بود خویش!

بی صدا.

بی صدا.

بی صدا.

و آخرش از سکوت احمق می شوی!

     آه اشتباه می سوزی!

عاشقان رفته اند ….

بس کن این جستجو

ای دریغ از سفر کو به کو با من از او بگو

عاشقان رفته اند سوی او بس کن

بس کن

ای دریغ از سفر کو به کو با من از او بگو

آییم آندر فیلینگ

دریم ایت پاسیبل؟



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تیم نرم افزاری پایگاه سایبری استان خوزستان One Lyrics | متن آهنگ های خارجی دانلود کتاب پی دی اف مهدی شیخی Alex فصلانه بهترین دکتر جراحی در تهران دنیای کامپیوتر دلنیا دانلود آهنگ جدید با بهترین کیفیت بهمراه متن آهنگ انواع دستگاه سوسیس پر کن